مشخصات فردی و زندگینامه
نام:محمد ناصر
نام خانوادگی:افتخاری
تخصص ها:فقه و اصول ، تفسیر

زندگی نامه

اینجانب محمد ناصر افتخاری، فرزند علیرضا تبعه افغانستان از این اقل الخلیفه لا شی فی الحقیقه که جمعی از افاضل و اساتید و محققان و بزرگواران مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی شبکه جهانی نور (محققان حوزه) أدام الله توفیقاتهم در خواست شرح زندگی نامه علمی نموده اند، مرحباً بکم خداوند این دلسوزی و کوچک نوازی را از بزرگان و افاضل قبول بفرماید. اصلا بنده کوچکتر از آنم که اسم بنده و شرح زندگی نامه علمی بنده برده شود در محضر بزرگان، ولی در حیث که امر فرمودند اساتید چشم، شرح می دهم زندگی نامه علمی ام را نه اشتباه شد معذرت می خواهم زندگی نامه به سوادی و غرق در بی ادبی در محضر بزرگان: ولی اساتید و بزرگواران زندگی نامه علمی و غیر علمی من محقوق با حوادثات و گرفتاری برجی آمده؛ در آن روزگار اوائل زندگی حدوداً (در سن 9-8) ساله بودم در محیط زندگی می کردم که اصلاً از محرومیت کامل بلکه 80 درجه زیر صفر هم از جهت فقر و تهیدستی مالی به سر می بردم و هم 80 درجه زیر صفر از جهت امور علمی و علوم روز یا بهتر بگویم روی مکتبو مدرسه و کلاس دولتی دیده نمی شد و ندیدم، فقه از راهی تعلیم و تعلم قدیمی و عادی به تلمذ شروع کردم. تحت نظر برادر بزرگوارم حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حسین علی واعظی (حفظه الله) نه مسئله خطاطی و تمرین خط بود نه درسی کلاسیک و دولتی بلکه دولت به این مسئله تعمد داشت که شیعه ها نباید درس بخوانند و آگاهی به علم روز پیدا کنند. بالاخره با این جور از قرآن و ادبیات شروع کردم و کتب جامع المقدمات (ملا محسن، هدایه و صمدیه) سیوطی و ج 1 لمعه، مطول از محضر برادر بزرگوارم استفاده کرده ام که هم در آن اوائل و هم در اینجا (ایران) از علماء سرشناس و اساتید برجسته بود و هست که جمعی زیادی که در همین حوزه قم از منطقه ما مشغول تحصیل هستند شاگرد حجت الاسلام واعظی می باشند. بالاخره تحصیلاتم در افغانستان جوری بود که فقه 3 ماه در زمستان، که کار غریب کاری نبود و همه منطقه مملو از برف و سرما بود مشغول بودم در بقیه فصلو سال مشغول زحمت و کار بودم و به همین گرفتاری این کتب را تلمذ کردم. از شدت گرفتاری بود که در سال 57 تقریبا مبتلا بمر شدم با زحمت آقای واعظی کابل بستری شدم. بالاخره در سال 59 یا 60 تقریبا عازم کشور جمهوری اسلامی ایران شدم. از همان تاریخ مشغول تحصیل شدم، باز با همان گرفتاری، در حوزه علمیه قم از جلدین لمعه شروع و تحصیل کردم، جلدین لمعه، مختصر المعانی، معالم الاصول، جلدین اصول فقه، رسائل و جلدین کفایه، مکاسب. مخفی نماند در تحصیل سطوح عالیه اول از رسائل شروع کردم در ابتدا رسائل باز مبتلا به مرضی شدم. بالاخره در بحث استصحاب با مراجعه مکرر به دکتر مشخص شد کلیه ها نارسائی پیدا کرده بعد از طی رسائل، کفایه، مکاسب، کلیه ها هم با من خداحافظی کرد افتادم در بستر عمل، ضعف، بی هوشی و ...  با همین حال هم دست از تحصیل برنداشتم. در کفایه ج 1 و 2 هم نوشته دارم. منتها از بین مرض و گرفتاری ام شدیدی که نتوانستیم از رسائل آخر بحث برائت را تکمیل کنم. خیلی کم مانده و از کفایه ج 2 هم آخرهایش را از شدت ضعف نتوانستم بنویسم. بالاخره وقت شروع به درس خارج کردم بکلی کلیه ها از کار افتاد که حتی تحت دیالیز قرار گرفتم. خلاصه: از اول تا آخر مدت 12 سال گرفتاری کلیوی با من رفیق شده تقریبا 12 بار عمل جراحی (اتاق عمل رفتم) صورت گرفته با یک سال دیالیز پیوند کلیه شدم هنوزم که هنوز است مکرر مراجعه به بیمارستان دکتر معرف قرص از این نعمتهای که خداوند بزرگیم به من معلی بده و بسیار هم شاکرم خداوند را تا هنوز مشغول تحصیل درس خارج هستم چندین چزوه در خارج هم نوشتم و نوشته الان هم می کنم ولی متاسفانه قدرت تحقیق و بررسی از من تقریبا سلب شده چون محص اینکه شروع به تحقیق کنم عمیق فکر کنم از ناحیه کلیه ناراحت می شوم. مجموع جزواتی که نوشتیم هم تصحیح نشده است دوست داشتم یک نفر محقق و فاضلی پیدا شود تصحیح بکینم اما با آنچه که خودم فهمیدم ولی اگر بنا باشد جزواتم را بیرون به هم دست بقیه با این مسئله راضی نیستم دو علت دارد:
1. به فکر خودم قفور خودم در تصحیح جزواتم مهم است. 2. می ترسم جزواتم با این همه زحمت از بین برود چنانکه بعضی از آقایان نقل در خودشان جزواتشان که تحویل شده دیگر گم شده و نیامده.
بهر حال این شرح زندگی نامه علمی بی سر و پای حقیر که محضر محققان و بزرگواران تقدیم شد. از خداوند امید دارم که به حرفهای بی مورد و بی ادبی بنده بزرگواران خود بنگرند و با الطاف خودشان بنده را ببخشند. والسلام علیکم و رحمةالله